حتما يك بار

درزمانهاي دور

خامه قلمش

به زلف يار برخورده

كه داغ يك عمرسرگشتگي

برسينه اش نهاده اند

حتما زماني

كه خود به ياد نمي آورد

يارازخود آزرده

كه زخم شمشيرش را

هزارهزار سال

بر روح رنج كشيده اش

تاب بايد آورد

اوتا كنون هزارهزاربارزاده شده

ودرهرزايشي

برگزيده زمانش بوده

وهنوز كه هنوز است

نمي داند كيست

تا كي رنج خواهد كشيد

وتا كي آتش گرفته

سوخته

خاكستر خواهد شد....

...تا زماني ديگر

كه باز از خاكسترخويش

زاده شود

درآغوش كدام فرشته خواهد خفت...

افسوس..............