12آبان85

تو كه از نام گذشتي

شكستي وفنا شدي

مرا ببخش

بانوي گناهكار من

زليخاي افسون شده حسن يوسف

مرا ببخش كه تو را زناكار ناميدم      

سوگند به عشق كه پشيمانم

اي زن خائن كه هرگز بخشيده نخواهي شد

عذر ميخواهم

متاسفم كه خود را در مقابل تو ستودم

اي قرباني عصمت من آن نيستم كه نمودم

من در وادي طلب بت عصمت خود را شكستم

من گناهكار هنوز به معرفت نرسيده

درحيرت عظمت درياي استغنا

سواربركشتي ناخداي عشق

دراوج نياز فنا شدم

افسوس بانو

من اسير نامم هنوز

من معصوميت از دست رفته ام را

قاب ديوار قلبم كردم

سند گناهم را

پنهان كردم در كنج صندوق دلم

اي كه در كوي بد نامي گذر كرده اي

مرا ببخش